چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل


بال مرغان غنچه گشت از تنگی آغوش گل

جلوه گاه یار هم دیوانگی می آورد


نیست ممکن در خزان آید به خود مدهوش گل

رخنه منقار بلبل زود می آید بهم


هست اگر این چاشنی باخنده چون نوش گل

دوش کان سروروان مستانه از گلشن گذشت


باغ تنگی کرد بر خمیازه آغوش گل

من که چشم پاک شبنم را شمارم چشم شور


چون توانم دید صائب خار را همدوش گل